یک سبیل جوان به خانه پدربزرگش رفت و خواهرش را دید. این مرد خواهرش را دید، چشمانش از زیبایی او پیشانی بود. دیک بلافاصله هیجان زده شد و برادرش به جاسوسی بر روی کودک رفت و دانست که پس از جاده او دوش بگیرد. همه این اتفاق افتاد، او به غرفه اش رفت و کودک بلافاصله شروع به خوردن یک عضو از برادر کرد. او خوشحال است که به ناپديدش منتقل شده و اگر او همچنان ادامه دهد، در اينجا خسته نخواهد عکس دختر سک سی شد. برادر برو، حالا نوبت و بابا. خوب، او بعدا کمی با او برخورد خواهد کرد. در عین حال، او مانند یک سوار است، یک عضو از برادرش را دست و پنجه نرم میکند و یک خنده از خروس چربی اش میگیرد.