یک کارمند بی گناه کارمند خود را به تاریخ دعوت کرد. پسر که نگرانی خود را پنهان می کند، همیشه عینک های خود را می چپد، زیر گل نرگس می کشد، از خود دور می شود. هدف او، سگ ها مانند بلر داستان سکسی ویلیامز، که احساس می کنند نزدیک به او آرام هستند، زیرا آنها در این مرد تهدیدی را نمی بینند، اگرچه در واقع او هنوز هم مردانه است. اما زمانی که تاریخ به پایان می رسد، او تراشه خود را به شکل یک بوسه باز می کند و پس از آن سگ جریان دارد. آنها بلافاصله او را برای یک فنجان قهوه دعوت می کنند و آماده اند تا پاها را در مقابل او در اولین روز فشار بیاورند و در مچ پا دم بزنند.