یک کودک جوان داستان سک۳۰ باحال نمی دانست رابطه ی دوست او و برادر بزرگترش، اما وقتی که آنها مشغول انجام تکالیف بودند، برادر به خواهر خود تجاوز کرد و او را به اتاقش دعوت کرد. برادر خیلی هیجان زده بود که او نمیتوانست صبر کند تا دوست خواهرش را ترک کند و به کودک دستور داد تا لباس بپوشد. کودک پاهای او را گسترش داد و برادرش شروع به وارد کردن انگشتانش به گربه کرد. کودک از برادر شهوت فرار کرد و برای دوست دختر بلوندش آمد. اما این عوضی، او به طوری که خواهر او فرار تا به فریاد او و هیجان زده شده توسط دشمنان خود را شروع به با آنها فاک. اما در نهایت، شخص فکر می کرد که کدام یک از آنها به پایان برسد و تصمیم گرفت اسپرم را در دو گربه تخلیه کند.