یک وزیر ورزش جوان به شدت از رئیس خود می ترسد. او گاهی اوقات بسیار عصبانی است و داستان های اونجوری از کنترل خارج می شود. آشپز به اسناد نگاه می کند و زیبایی را به دفتر می فرستد. او اشتباه می کند، عصبانی می شود، جوجهش را می گیرد و در بیدمشک او را می بارد و جیزش را در او می گیرد